حق

یادداشت های کم بیش روزانه یک دانش آموز
فالحق ما رضیتموه، والباطل مآ اسخطتموه
--------------------------------------------
حق آن است که آن را شما پسندیده،
و باطل آنچه شما از آن خشمگین باشید...


...........
آدرس قبلی : paramsy.blogfa.com
پیوندها
دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۰، ۱۰:۰۶ ب.ظ

خواندن مقدس ترین فعل دنیا

سلام به دانش آمزان سوم تجزبی سه مدرسه زیبا رویان

البته روی یکی از دیوارای اطراف مدرسه نوشته زیبا رویان صفت ندارند!!!! البته این رو هم از پارامسی بشنون که غلط کردین

بچه ها میخواستم بگم که این نوشته صرفا به دو دلیل نوشته میشه اول بالا بردن جنبه تک تک ادمای بی جنبه

دوم در اومدن از فضای وحشتناک امتحانات

بر و بچ اگه غلط املایی یا تایپی وجود داشت به بزرگواری خودتون تصحیحش کنید

 

کلاس ما

فک کنم چهارمین کلاس از اول راهرو رو به روی باغچه از اون طرف وسط پارکینگ 80% درس خون 60% شیطون شاید یه کمی هم منفی شاید5% البته شاید- الله اعلم-

جمعیت اول 28 تا بعدش 27 تا

تقریبا طبق حروف الفبا جنبه هاتون رو میسنجم

بسم الله

زهرا( آ )  بیچاره همیشه بهش میگفتم ازت خوشم نمی آد. دغل کلاس کمی تا قسمتی دوست داشتنی. سرنلیپیتی . همیشه میگفتش هیچی نخوندم ولی...الله اعلم

چند روزی نفس تنگی مصلحتی گرفت. بعدش که خوب شد من و عاطی و فرح اداش رو در میاوردیم وکلی میخندیدیم . بیچاره خیلی با جنبه بود هیچی هم نمی گفت.یه روز که برا دین وزندگی رفته بودی همه ی سوالا رو از روی کتاب خانم ( ا) نیگا کردی.هم حرصم گرفته بود و هم کیف میکردم

 

نگار( آ) خوشگل کلاس عاشق  عکس . خیلی عاشق عکس. با دستخطی کند از صبح تا شب کتاب و دفتر این رو بگیر و مال اون رو پس بده.... سر کلاس خانم بنازاده نگااااااااااااااااااااااااااار. بیچاره خانم شکیبا 6 کلاس اونطرف تر ترسیده بود. دختر بانمک بادندون های خیلی درشت .. نه نه یه کم درشت..شیطون... با جنبه ...نگار اردو رو یادته؟ دیگه تمام ژست های عالم در برابرت تعظیم کرده بودن!!!وااای یادتونه آخر سر که رفتیم بازی کنیم ،ماشین ها رو پیدا نکردیم، بچه های سوم 2 هم مث ما بودنهمه مث دنباله موس دنبال من میدویدید که  خانم ( آ) دعواتون نکنه.. تازه من هم بلد نبودم کجا برم همینطور دور اون میدون دور میزدیم وای نگار یادته با دوربین رفتم تو حلقت؟؟...چقد جیغ کشیدیم اون روز.. سیب زمینی ها رو یادتون هست ؟آب شده بودن بیچاره ها!

 

سمیرا (ا) به قول خودمون مف سر اااا نه نه نماینده محترم کلاس مدافع حقوق کلاس به خصوص بچه های بالا (به قول مولود)"مخلصیم مولود خانم" دوست خوب و دارای اعتماد به نفس بالای بالای بالاحاضر جواب . بلبل زبون. سمیرا احساس مسئولیتش قابل تحسینه. آخرای سال یه دعوای درست و حسابی از اون گیس گیس کشی هایی که من دوست دارم. کلی خندیدیم. خودت برام تعریف کردی من بیرون بودم.. این که "اومدی تو و بعدش عقب عقب رفتی و خندیدی ترسیده بودی واای هنوز هم من میخندم. من عاشق دعوای دخترام.

 

آرزو (ا) همین که اسمش میاد این جمله میاد تو ذهنم"خانووووووووم من نخوووووووووووووووندم"!!

(هر چقد که میتونید نخوندم رو بکشید)البته این شاخصه آرزو ه این رو (ح) یاد آور شد روزی که داشت همه رو روی تابلو میکشید.. یادش به خیر سرخ شده بودیم همه.. یه خوشگل دیگه کلاس. ظاهرا ساکت ولی.. انگار یه تحرکات مرموزانه ای رو هم داره..این رو خودش گفته ها "میگفت خین به پا کردم" اشوه های شتری البته یه کم شتری . چهره مهربون . مناسب برای نقش مادر بزرگ ها البته اخلاقش نه ها فقط با چهره آرزو ام. دوست داشتنی. هیچ وقت یک کلمه رو کامل نمیگه فقط بکش برو تاااااااااااااا اخر.

خودش و فریده سوژه خانم( ن) . زیر در رو در حل تمرین اعم از فیزیک ریاضی و الی آخر.. یه روز هم که اومدی واسه تمرین فیزیک زنگ خورد به قول (ح) مردم شانس دارن والا

 

 

احسان"ناهید" عزیز کلاسمون . با مزه . خواهر احسان نژاد . زبانش خیلی خوبه . جای تحسین داره.و البته تلاشش خیلی بالاست. ساکت ساکت ساکت. البته قبلا بود حالا کمال مریم یه کم درش اثر کرده.البته ناهید شرمندتم من خیلی سر به سرت میذاشتم و فقط هم در جواب میخندیدی. مخلصتم راستی راستی خواهر.

ای وای ... سلام زهرای عزیزم.. خیلی دوست دارم خیلی خیلی زیاد. تملق نیستا.. میدونم اگه الآن اینا رو بخونی دستت رو میذاری جلوی دهنت و سرت رو میندازی پایین و آروم میخندی درست مثل وقتی که اذیتت میکنم. بچه حزب اللهی خرخون. دانش آموز نمونه مدرسه. متاسفانه ساکت و آروم .. من  رو دیگه دق داده بودی تو . هرکاری میکردم بیش از 2 کلام حرف نمیزدی دختر!زهرا گلی همه کلاس دربست مخلصتیم.

 

 

 

به به نوبت غنچه رسید البته موشی من غنچه شما. حرف های تیز و قلمبه. و صدایی ضعیف و آروم .       خیلی شیطون و کمی مرموز که ظاهرش هم همچی یه خورده نشون میده. دوست خوب ایران و فاطی سنجری ..اوه اوه اسم ایران اومد وای مخلصتم ایران یادم رفت تو الف ها بگمت البته ترسیدم ها اخه خودت گفته بودی هیچی دربارت ننویسم ولی خوب چیکارکنم نمیشه دیگه..یه جاهایی هم باهات کار دارم...مخصوصا وقتی که نوبت عاطی میشه...داشتم میگفتم موشی گلم  و اون بادکنکش که یه بار توش آب کردیم و کلی باهاش بازی کردیم یه بار هم روز معلم روی بادکنک بیچاره هممون کلی نوشتیم خانم بتوراک و ناصحی هم نوشتن

دو نفر هم روی بادکن باه دعوا کردن... اگه وقت کنم در
آینده ای نزدیک عکس ها رو خواهم گذاشت 

 

و اما

عاطی(پ)

فوق العاده مفتن.عاشق طلا. اونم چه طلاهایی. از اون زنونه هاش. بیچاره تقصیر هم نداشت دستش بزرگ بود. خانم نصر صداش میزد جم پور. با هم کلی دعوا کردیم یادش به خیر روزی رو که آشتی کردیم چقد خندیدیم با هم . عاطی کم کم در حال ترکیدنه . اگه یه روز صدای یه انفجار رو شنیدید بدونید خودش ترکیده. کل کل کننده با همه و مخصوصا ایران که البته ارادت خاصی به هم دیگه دارن .عاطی هم عشوه های شتری فوق العاده ای داره .. با اون طاق کسرا هاش و اون یه وری هاش.. اوه اوه... من همیشه تصور میکردم که یه دقیقه ی دیگه موهای عاطی تو چنگ ایرانه و عاطی هم ایران رو داره گاز میگیره..صورت با نمکی داره و دندونای درشت.همیشه روی صنلی من لم میدادی و منم ناچارا رو صندلی معصومه بیچاره(سلام معصومه گلی)عاطی هم در حد خودش شیطونه یادته عاطی سال دوم رو؟ میخواستیم امتحان شیمی کنسل کنیم و تو اون تفنگ چوبی آمادگی دفاعی رو گذاشتی تو کله خانم قاسمی و اون قد همه خندیدیم که کل وقت رفت و امتحان کنسل شد..یادته روزی که بچه ها میخواستن برن مسابقه دین و زندگی؟ با فریده کیفاتون رو برداشتین که در برین. فک  کنم خودمون امتحان زبان فارسی داشتیم .

از اون نیمرو ها واسه آقاتون درس کردی؟؟

آهان یه چیز یادم رفت یادته یه روز واستاده ودی دروارهبان.. هر توپی که میومد یه جیغ میکشیدی و  خانم قاسمی هم میگفت آزااااااااار.

داستانی داشتیم تو این هندبال یه روز هم که با کفش پاشنه بلند اومدی بازی و فقط راه میرفتی. یه روز هم که(ح) رو توی بازی عصبانی کردی گفتش (پ) فقط میتونه النگو هاش رو ببره بالا و تکون بده.. وای نمیدونی  عاطی همه غش کردیم از خنده.

عاطی سر کلاس هم کم نمیذاشتی ها

اقای جنگ جو رو یادته وای چه جنگی را افتاد سرخ شده بودیم همه . ایران به من هم یاد داده مثلش بگم خانم.. یادتونه به ریاضی ها گفته بود رمه؟ هه هه هه.

 

 

 

و

یه وامای دیگه واسه کی؟ حدس میزنین با کی ام؟

خوب با همون (ح) هستم دیگه

فاطمه (ح) نمک کلاس.. توی گریه هاش هم میخنده.. همیشه طلبکارانه که نه نمیدونم یه ژست خاصی باهامون صحبت میکنه... موقعی که میخنده مقنعه رو میاره بالا روی صورتش.خودش میگه وقتی میخنده باید مقنعه کناری رو هم از سرش در بیاره..کلاس اول ...آقای بناری ... گام به  گام ... افتادن ورقه ها..." اینجا طویله ست" "برید خیاطی" "گلدوزی" وای وای فقط مریم باید مثلش بگه اینارو ... وقتی خانم بحرینی اومد تو کلاس براش میخوندین "دلم برات تنگ شده" مریم اینا میگفتن"چشات چه بی رنگ شده" نقاش کلاس.. خداییش فاطی خیلی ریز بینی رفتار همه رو زیر نظر داره.... من رو خیلی خوب میکشیدی .... کاش عکس نقاشی ها رو گیر می آوردم... زبان فارسی داشتیم یکی از بچه ها داشت از رو کتاب میخوند"وقتی گی را به مردان اضافه کنیم" وای وقتی تو خندیدی راه رو برای خنده ما هم باز کردی حتی خانم بحرینی هم برای این که بخنده گفتش (ح) حالا این هم خنده داره و بعدش خودش سرخ شد از خنده...

تنها گل زن از تیم مقابل تو هند بال که من خیلی از ش میترسیدم.. یعنی راه رو برات باز میکردم که بری آخه همه مترسیدن آسیب ببینن هم برا تو راه رو باز میکرد و هم ایران.... همیشه هم ما برنده میشدیم... چقد خوب بود یادش به خیر

فاطی و سمیرا و بجه های بالا کلا استاد تقلبی .... دیوار های آخر کلاس دیگه  زار میزدن .. حتی فک کنم یه بار دو نفر هم دعواشون شد به خاطر نشستن آخر کلاس... اتفاقا یکی از بچه ها یکی از تقلب های نهایی رو  داده بهم قراره عکسش رو بزارم اینجا کیف کنیم...

 

 

نوبت به

عروس رویاهم !رسید:مریم

لاغر. خیلی لاغر .خوش قیافه . دختر خیلی باحالیه خیلی زیاد...همه ازش خوششون میاد...نحوه حرف زدنش رو دوست دارم.... خنده هاش رو  هم .. البته در عین شلوغی یه کم خجالتی.... اینم از بچه های بالست.. دوست مولود.... کلا بجه های بالا خیلی شلوغن...همیشه معصومه موقع پچ پچاشون باهاشون سر کلاس دعوا میکرد...من هم بد نگاشون میکردم.... وای بچه ها واقعا بعضی وقتا کلافمون میکردین و هیچ وقت هم قبول نمی کردین!!!!!!!!! راستی جناب بناری چطوره؟ سلام برسومن؟ یادت باشه اول مهر باید حسابی برام نمایشش رو اجرا کنی مخصوصا اون روزی که کیف مریم رو گرفته بود.. تصور کنین اگه مریم کیفش رو ول میکرد اون وقت بناری فقط کیف مریم رو بیرون میکرد... امسال هم که بناری رو دیدیم گفتی آقا مارو میشناسی ؟گفتش آره شما بچه های خوبی بودید؟ولی وقتی گفت اول یکی ها خیلی اذیت میکردن و گفتی که ماخودمون همون اول یکی ها هستیم دیگه وای نمی دونی مریم چه کیفی کردم!!

 

 

فریده ( د )

یا همون پردیس خودمون سنجد کلاس دوم قار قارهاش خیلی خوبه دختر با نمکیه و خیلی کول (cool) هست. توی هندبال انگشت شصتش شیکست ... آخی...استاد رنگ لاک و رژ. حاضر جواب و کمی ریز بین. خیلی تیز.. خوب میگیره ایهام ها رو ...درست مثل خودم اونم چی از نوع منفیش...یکی دیگه از سوژه های ناب خانم ناصحی.. پردیس یادت هست روزی که خانم فاتح بهت گیر داده بود.بهش با پررویی گفتی ( د) هستم فریده اونم با جه نازی اوه اوه .. همیشه سر کلاس دین و زندگی  سوهان روح استاد زاده بودی..پچ پچ کننده ماهر آخر کلاس مخصوصا با این آرزو وای وای موقعی که من بد نگا تون میکردم و معصومه هم دعواتون میکرد باز هم ادامه میدادید... دیگه داشتیم دق میکردیم از دستتون... یه چیز که ازت خیلی خوشم میاد اینه که گلیمت رو از درس نخوندنت بیرون میکشی البته نهایی هات رو نمیدونم.. ریاضیت خیلی خوبه فریده.. به قول خانم ناصحی حیفه که نخونی درست رو.... راستی عروسک های آهنرباییت رو ..هنوزم داریشون... چه روزی بود اون روز... راستی سلام منو بهشون برسون خیلی ناز بودن... مث خودت

 

 

مولود(ر)

ورزشکار..فک کنم یه کمربندی هم داشتی؟..رنگش رو نمیدونم...قاری یا حافظ قرآن هم هست..دختر با مرامیه ...از بچه های بالاست.... بهش میگن آبشار.. (ح)خوب کاریکاتورش رو میکشه.. راستی مولود قبلا ها خواهری بود واسه خودش...ما مخلصیم مولود خانم

 

 

 

 

 

 

فاطمه (ر)

 سایلنت کلاس... اشکهاش خیل رمانتیک میریزه... خیلی .. عاشق این اشکهاشم... خیلی استرسی... بازم میگم ساکت ساکت... این دخترای ساکت انگار دارن منو خفه میکنن... نه من هر آتیش به جون دیگه ای رو.... حساس به درساش ... مهربون.. وقتی میخنده سرش رو میندازه پایین و صداش هم در نمیاد و خیلی آروم میخنده... کارهاش خیلی ظریف و تمیز مرتبه.. باحوصله  و اینکه دوست دارم فاطی... زبان رو بچسب...

 

کیهاندخت ( ز)

عاشق اسمشم ... خداییش اسمش خیلی خوشگله مث خودش... همیشه هراسون... بدو بدو... صحبتهاشو تند تند میگه... تن صداش خوشگله... سرش تو کتاب .. خیلی به کسی کاری نداره .... میاد و میره... اینم از اون سایلنت هائیه که من زیاد بهش گیر میدم ولی این یکی علاوه بر خنده یه کمی هم بهم جواب میده...

 

توجه توجه درمورد خودم هم هرکس هرچی خواست توی کامنت ها بذاره (در باره شخصیتم بگید خیلی دوست دارم بدونم من از نظر شما چه طور بودم قبلا و این که حالا چی فک میکنید)

هر کدوم که نیاز به سانسور داشت سانسور میکنم میذارم راستی نظرتون رو درباره خودتون هم بگید..

 

 

فاطمه( س )

 خر خرخون کلاس... نمره الف کلاس.... از شاهکارهاش توی زندگیش به نظر من کامل گرفتن امتحانای زیسته.. جل الخالق آدم نمیدونه این سوالا از کجا واسش میاد؟؟  خیلی لوس.. با لبخند های ملیح.. من و نگار (نیگارو) خیلی بهش گیرمیدیم بیچاره... وای ...یه بار (ح) الکی همینطوری بهش گیر داده بود میگفت میخوام بزنمش... آخرش هم پوست نارنگیش رو پرت کرد تو سرش.... فاطی همیشه الگوی من تو خرخونی.. یه روز که خانم بنازاده بهش گفت حتما پزشکی رو میاری  خداییش من خیلی کف کردم .. خودش هم تا چندروز تو شوکش مونده بود... فاطی ،ریاضی رو خیلی خوب توضیح میده البته باید یک ماه قبل وقت قبلی بگیری..وقتی امتحان داریم تلفن رو جواب نمیده این خسیس... اعصاب آدم رو داغون میکنه...ولی من خیلی دوسش دارم .. فاطی همیشه بهم میگی بوس و من هم نامردی میکنم حالت رو میگیرم و .....

 

 

زهره (ش)

شادی خودمون یه بار زنگ زده بودم خونشون هرچی میگفتم شادی هستش بیچاره خواهرش شادی پیدا نمیکرد تو خونشون که....شادی هم تقریبا آرومه..زرنگ و تمیز مرتب... خیلی لاغر.. فرح بهش میگه اسکلت.... دوس داشتنی... مث خالم میمونه... نمیدونم چرا؟ دوست دارم شادی گلم

 

فاطمه (ش)

ساکت.. آروم ...تیز.... بانمک.....دوست خوب مریم (ش) ....خیلی تو کلاس کمرنگه.. نمیدونم چرا... شاید برا من اینطوری باشه... درسته؟؟؟؟

 

مریم (ش)

عروس خانم کلاسمون... هممون دوستش داریم... راستی مریم اقاتون خوبه؟ زندگی خوب پیش میره؟

ببینم کلک آشپزی هم میکنی یا نه؟ مریم هیچوقت اون کیفت رو فراموش نمیکنم .. میگم کاش اون لحظه این کیف رو ولش میکردی ببینم بناری میخواد چیکار کنه؟امیوارم روز به روز زندگی برات شیرین تر بشه؟

از طرف همه برات آرزوی موفقیت میکنم....دوست دارم

 

نوبتی هم باشه نوبت معصومه گلی خودمونه

یا به قول خودم (قلی ) سر زنگ ادبیات این اسم رو برات گذاشتم یادته؟ خوشگل.. دوست داشتنی.. عاشق فیلم.. حساس به درساش.. یه کم منگ منگو.. درست مث خودم.. معصومه یادت میاد جمجمه و اسکلت های خطر رو که کنار مطالب مهم کتابات میکشیدم؟ وای دختر تو چقد تو کتابای من چیز مینوشتی ! موقعی که امتحان نهایی ها رو میخوندم همش میخندیدم.. فقط نوشته بودی "مونگل بخون مهمه"زنگ شیمی و ادبیات و زبان خیلی با هم حرف میزدیم و میخندیدم.. یه روز هم خانم عطارزاده دعوامون کرد.. وای موقعی شروع میکرد دعوات کنه تا ده دقیقه بعدش تموم نمیشد.. یه بار تو عمرمون دعوا شدیما و لی خوب گیر الکی بود خیلی هم حرف  نمیزدیم... مث خودم جو گیر بودی ... هر چی باهم بودنمون رو یادم میاد فقط خندیدن هامون رو میشنوم .. قبول داری خیلی میخندیدیم...وای چقد زشت... یادم میاد بیشتر اوقات صحبتهات با خنده قاطی میشد و نمیفهمیدم چی میگفتی؟ خوب دیگه شور نوجونیه دیگه چیکارش میشه کرد؟ معصومه تن صدات خییییییییییلی بلنده ولی نازک... فک کنم مث صدای مامانت باشه... آره؟همیشه تو دعواها صدات غالبه!من و تو رضوان و نگار همیشه کل سوراخ سمبه های مدرسه رو میرفتیم... چه روزگاری داشتیم..مخصوصا روزای بارونی توی حیاط مدرسه خیلی خوب بود...یادش به خیر؟

 

فاطمه( ف)

عمه خانم من... نمیدونم چرا مث عمه هایی تو؟ پر از ادا و عشوه.. بچه ها گفتن بنویسم بعد از ازدواج خیلی اخلاقت خوب شده..... بلبل زبون.. حاضر جواب ... پچ پچ کن آخر کلاس... هرچی باشه تو هم بچه های بالایی دیگه...همیشه با گوشه چشمش نگات میکنه..درست عین عمه ها... از صحبت کردنش ادم خوشش میاد خیلی بی رو در بایستی... ساده و خودمونی... خیلی راحت.. حساس به صاف بودن موهاش ..تمیز کردن لباساش...و... تو پنج دقیقه مونده به زنگ حتما حتما بیون کلاس.. اوه اوه ریحانه دعوام نکنی ها! بچه ها میگن با جنبه شدی؟ حالا ثابت کن جون جدت...هندبال رو یادت میاد روزی که یکی از بچه ها میخواست گل بزنه تو چشمش رو کرفتی؟

اتفاقا یه رو هم که توزمین مثلث برمودا ساخته شده بود تو و (ح) و چند تای دیگه اون جا افتادین.....یادش به خیر

 

 

 

فرحناز(ق)

با شور و نشاط.. جیغ جیغو.. پر هیجان .. مهربون... عاشق کارت شارژ...خوشگل... با محبت... پر سر و صدا.پر ماجرا... مخصوصا اون روزی که زنبور اومد توی کلاس.. زبان فارسی داشتیم...بیچاره که کاری با هیچک نداشت ولی شما که شاوغ کردین گیج شد فرح هم حول کرد به قول خودمون از بس هرته سرش خورد کوشه صندلی پشت چشمش پاره شد .. هممون ترسیده بودیم.. خ.دش هم کریه میکرد و میکفت ناقص شدم.. زشت شدم.. فرح خیلی خنده دار میگفتی ها... هممون خندمون گرفته بود.. ولی آقای بختیاری خوب چیزی به فرح گفته بود گفته بود"""دیگه میره نمیکنی... غیره بوای بوامه سیت بیارم..""" همش تقصیر خودت بود دیگه... وای خانم بحرینی کلی ازت خندید...فرح سوتی زیاد میده.. خیلی زیاد..یه مدلش هم قبل از عید بود گفتش بچه ها ده سال دیگه سال هزار و سیصدو صد...

بمیرم الهی

فرحناز بعد از امتحانا مریض شده بوده و به قول خودش ۴تا امپل زده بوده..آخییییییییییییی

آجیم گناه داشته....حالا خوب شدی فرح؟؟؟؟بیا پیش خودم خوبت کنم....

رضوان(ک)

لاغر.. بی حال.. همیشه آوار... من بهش میگم چش سفید.... با اون سرمه ای که میکشه.. خیلی سرمایی... بلبل زبون و حاضر جواب.. خیلی خنده دار جواب سوالا رو میده

 

 

زینب(ک)

کول.. هیچانی مخصوصا وقتی میخواد چیزی رو بگه بیچاره کف دستش و پاهاش ..شترق میزنه روشون تا یه چیزی رو بگه...همیشه هم وقتی میاد تو کلاس میگه بچه ها خبر خبر .. همیشه هم یا خبر کنسل امتحان بود.. یا سختی امتحان.. یا اینکه یه دبیر اومده..یا اینکه یه دبیر نیومده..یا... همیشه هم (ح) تو ذهنی میزد زینب رو....عاشق پرسیدن سوالای عجیب و غریب این که میگه"اگه تو همچین چیزی برات پیش میومد یا... اگه تو همچین شرایطی قرار بگیری؟؟؟ وای  زینب همیشه هم من اذیتت میکردم ببخش ..بهت میگفتم دوباره فور انداگینست رو باز گردی از ما سوال میپرسی؟؟؟؟؟؟ زینب همیشه تو فکر های مخوفی هستی؟ دوست داری غمگین باشی مخصوصا تو این وبلاگت همیشه به یه نقطه نامعلوم نگاه میکنی؟ ولی ظاهرا خیلی غمگین به نظر میای... فقط دوست داری غمگین باشی ... خوشم اومد از اونی که تو وبلاگت نوشه بود سنگ قبر هم مینویسی؟؟خیلی دوست دارم زینب گلی... از بعضی تیکه هات خیییییییییییلی خوشم میاد.......

 

 

 

 

فاطمه(گ)

نیگارو من

که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

 

بی وفا نیگارو من   میکند به کار من

خنده های زیر لب    عشوه های پنهانی

 

دوست داشتنی..جدی...پرتلاش.. قابل اعتماد...اصلا ادم دلش میخواد تمام درد و دلاش رو بهش بگه..عاشق بحث..از سیاسی رو بگیر تا ورزشی................در گوشی(مث خودم) ...............یه کوچولو لجباز البته این برا هر کسی لازمه... با بحث با هم دیگه دوست شدیم.. از همین دوستی مون خوشم میاد..دوست خوب باید صداقت داشته باشه که از همه چیزش مهم تره ....و من این رو توی نگار من میبینم...

بگذریم.. نگار هیچوقت راه پیمایی هامون رو تو حیاط مدرسه فراموش نمیکنم ...سرما و گرما... فرقی نمیکرد... درسارو باهم خوب یاد میگرفتیم ...از هم سوال میکردیم درباره درسا بحث میکردیم و خوب یاد میگرفتیم ولی حفظ نمیکردیم... مخصوصا زیست رو ... به زیست خیلی حساسی و عاشق زیست..معمولا توی جیب هامون هم آجیل بود و میخوردیم و میخوندیم... چه کیفی میکردیم وسط خوندن هیچ حرفی نمیزدیم ولی  خدا به دادمون میرسید وقتی که تموم میشد خوندنموم ..به هم دیگه که اجازه صحبت نمی دادیم... وبلاگ و .......

نگار یادم نمیره روزی رو که واسه زبان فارسی کنارت نشسته بودم...توی کتابم کشیدمت.. تو هم داشتی از رو کتاب میخوندی.. اتفاقا اون روز تاپیک داشتی و تو هم توی گروه مدافع حقوق مردا بودی و نمیدونستی میخوای چی بگی من هم همینطور از تو نقل قول مینوشتم        از بس خندیدی که یه نفر دیگه به جات خوند.. وای میخواستی منو بکشی هردوتامون سرخ شده بودیم... بیچاره خانم بحرینی هیچی بهمون نگفت...

نگار یه چیزای دیگه هم هست که نمیتونم بنویسمشون......قبلا کامنتی به هم گفته بودیم...(اون روز که هم خندیدیم و هم گریه کردیم ) یادت هست دیکه آره

 

 

آخر همه سکینه(م)

 

بچه مثبت..عاشق زبان..استاد زبان...صحبتهای سنگین...همیشه توی کتابش فرو رفته..نکته سنج..تیز بین... اماده برای کنکور .. از ادمایی که بزرگتر از سنشون میزنن... سنگین و باوقار.. اروم و دوست داشتنی...من و سکینه استاد کنسل کردن امتحانا(البته به قول(ح) من بیشتر اوقات با کنسل کردن مخالف بودم) روزای آخر....دعوا....آقای برازجانی   .....و ماجرایی داشتیم ها....

 

 

 

                                               نوشته شده توسط خواهر زال

                                                           خردادماه یک هراز و ۳۹۰

 بچه ها چند روز دیگه که اوضاع اینترنت درست شد عکسارو هم میذارم براتون عکس تقلب ها و بادکنک و و...... شما هم اگه عکس جالبی دارید ایمیلش کنید حتما میذارم اینجا

 راستی منتظر مطالب بعدی باشید

دوست دارم اینجا پاتوق برو بر و بچ سوم س باشه

 التما۳اآ

موفق باشید

راستی برا شهریوری ها هم دعا کنید

اگه مایل به چت بودید آیدیتون رو سند کنید تا ادتون کنم....

 

 

 

.

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۲۳
حق ...

نظرات (۵)

۲۳ خرداد ۹۰ ، ۲۲:۲۹ کاش مےشد خدا را بوسید...
اے بلبل عاشق، جز براے شقایق ها نخواטּ.
دست مریزاد
همه گی خسته نباشید
حالا منتظر نمره های قشنگتون باشید...
۲۵ خرداد ۹۰ ، ۱۶:۰۵ منتظری تنها
سلام عزیزم
تبریک میگم بلاخره تموم شد...
اما مال ما هنوز ادامه داره
خیلی واسمون دعا کن آجی کوچیکه
ما که بی وقفه امتحان میدیم و خدا میدونه چه نمره هایی بگیریم
التماس دعا
یاحق
پاسخ:
محتاجیم
۲۸ خرداد ۹۰ ، ۱۵:۴۴ پیروسید علی
سلام دختر خوب
چه طوری
میبینم تو استراحتی
راستی بهت بگم یه برنامه ی خوب برای تابستونت در نظر گرفتم
یک روز باید در موردش صحبت کنیم امتحاناتو ایشالله که خوب داده باشی
برام دعا کن
به امید ظهور یگانه عدالت گستر گیتی
یا حق
پاسخ:
سراپاگوشم قربان
خسته نباشی پس ایام محنت به پایان رسید! مژده ای باد صبا که پارامسی دوباره اومد.
امیدوارم فعال تر پرو شورتر از همیشه تو میدون ببینمت.
یازهرا(س)
پاسخ:
خیلی لطف داری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">