حاشیه ی پر رنگ تر از متن
ساعت 3 نیمه شب شنیدیم ، جهاد اقتصادی را. حتی تا چند روز هم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران لطف کردند و هر شبکه ای را که نگاه می کردیم ، گوشه ای، - حالا راست یا چپش را نمی دانم- ، ولی گذاشتند آرم سال جهاداقتصادی ..
حالا 3ماه گذشته است از آن و ما هنوز هم همان پیامک و کلیپ این عمار را پخش می کنیم..ولی از خودم شروع می کنم ، این جهاد اقتصادی را که ره برت ، ره نشانت داده ،آیا قدمی هم برداشته ای ؟
آقایانی که فقط "چفیه بسیجی" شان سفید و اتو کشیده با تاهای منظم و خاصی است و دور آن گردن های کلفتشان ، در مناسبت های خاصی به چشم می آید،میتوانند در سخن رانی هایشان 2 پاراگراف درود بفرستند به پیامبران و صالحین و عابدین و ساجدین و... ولی یک کلام نمی گویند چه کردیم و چه می خواهیم کنیم.
همین چند ماه پیش یکی از نمایندگان مجلسمان لیست بلندبالایی را درج کرده بود در روزنامه که از شرکت در صبحگاه فلان دبستان درونش بود(که حتما جان کنده بودند این مربیان و بچه دبستانی های بیچاره و گلو پاره کرده اند که سرود بخوانند برای آیت خدا در زمین)تا...اهدا خودکار به دانش آموزان موسم عید که نام مقدسش هم روی آن چاپ شده بود..
قبل از جنگ همه می گفتند کاش در رکاب ابا عبدلله بودیم ..بعد از جنگ همه می گویند اگر بودیم ...ولی حالاکه هستیم .مگر ولی امر به جهاد نکرده؟ و جهاد بر مرد و زن واجب نیست؟؟
فکر کنم پسر 9 ساله ای که جعبه ای از جوجه رنگی هایش را در سایه ی دیوار خانه شان می فروشد ، اقتصادی ترکار کرده باشد تا مثلا فرماندار. ببخشید" جناب آقای فرماندار"مدظله العالی"
خود ما می توانیم حتی در همین بحث های دوستانه و بعضاَ خاله زنکی که خاله و عمه و زن دایی و.. نشسته اند فرهنگ سازی کنیم که یک پنجم در یک سال حق امام است و کار سختی هم نیست مطلع کردن کسی که حتی نمی داند این بر او واجب است..کسی که فکر میکند خمس فقط بر اغنیا واجب است ، باید مطلع شود که این بر گردن همه است..
اموزش و پرورش را که قربانش بروم انگار آقا، نام سالی را که می گذارد برای موضوع مسابقات و فعالیت های پرورشی شان است .
من فقط استان خودمان را می دانم، که آموزش و پرورش جز موضوع مسابقه ی روزنامه دیواری و آبرنگ و تحقیق و ...کار دیگری برای این جهاد انجام نداده اند و نمی دهند، دریغ از یک جلسه توجیهی و یا بحث و..و بعضی معلم ها هم که فارغ اند شاءالله..
رضا امیر خانی در کتاب سرلوحه اش یادی کرده بود از کسی به نام "حاج عبدالله والی" که پیامبر بشاگرد خوانده بودش ..این حاج والی ساخته بود آنجارا ..بشاگرد پربود از کسانی که نماز را اینگونه می خواندند: بسم الله بسم الله بسم الله و به رکوع میرفتند و حاج والی نصفی از عمرش را فقط برای تصحیح حمد و سوره ی اهالی بشاگرد و روستا های اطراف گذاشته بود..وقتی به امام گفته بودند که این حاج والی را بگو که بیاید جبهه امام فرموده بود " احتمال نمی دهی که یکی از یاران امام زمان در منطقه ی بشاگرد باشد؟ جبهه ی شما همین بشاگرد است..."
* به گردن هر کسی است که بداند و بخواند و ..و نخواهد فرهنگ خمس را ترویج کند ..حتی برای پیرزن همسایه اش...*
عاشق نوشته های تندتم
واقعا قشنگ مینویسی با اینکه سنی نداری اما حرفات خیلی پخته است
واقعا امیدوارم این تلنگرها تو ذهن های به خواب رفته ی همه ی ما آدمای پر مدعا بخوره...
یاحق