حق

یادداشت های کم بیش روزانه یک دانش آموز
فالحق ما رضیتموه، والباطل مآ اسخطتموه
--------------------------------------------
حق آن است که آن را شما پسندیده،
و باطل آنچه شما از آن خشمگین باشید...


...........
آدرس قبلی : paramsy.blogfa.com
پیوندها
سه شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۰، ۰۵:۴۰ ب.ظ

به امیدی که دل خسته هوایی بخورد

در این چند روزی که راهی سرزمین نور هستم و فرصتی برای آپ کردن نیست چند جمله ای را از کتاب "شاهد بیاورم" علی اکبر بقایی میگذارم که همین جملات کار یک سال آپ کردن را انجام میدهند امیدوارم با هاشون انس بگیرید . و آخرین کلامم

"به امیدی که دل خسته هوایی بخورد

                                                 وتبرک شود از گرد و غبار شهدا"از خویشتن خویش گذر باید کرد

زندگی از شهادت آغاز می شود از حضور...

دلهامان همه ابری بود، جایی باران زد و جایی رعدوبرق، جمعی پرواز کردند و جمعی پروا  ز  پرواز..

زیبا ترین مرگ ها یا شیرین ترین ولادت ها ، شهادت است..

مردن را هراسی نیست، بیم من چگونه مردن است....

شهادت راز هستی است، و تا چشم ها کم سوست ، هماره راز خواهد ماند..

عجیب آنکه اسرار را به راز آمیز ترین واقعه، فاش میکنند ..

مگر مردگان هم شهید میشوند که ما شهید شویم، شهادت فقط برای زنده هاست..

آنان که یک عمر مرده اند ، یک لحظه هم شهید نمیشوند..

باورتان اگر نیست که میشود زنده بود و نبود ، مراببینید ،و اگر زنده نبود و بود، شهدا را ..

گروهی مرگ را در آغوش گرفتند و شهید شدند ، و ما را مرگ در بر گرفت و مردیم..

گروهی جان دادند و جان گرفتند،؛ ما جانمان را گرفتیم و جانمان ندادند..

سزای آنان که جان دادن را نگرفتند، جان کندن است..

می گویند :"جایشان خالیست"،د غافل که در نظام تکوینی ، هیچ جایی خالی نیست..

پس از آنها من نه از رفتن، که از مردن میترسم، می ترسم که مرده بمانم ، مرده بمیرم..

شهادت یعنی ماندن برای نماندن،و نماندن برای ماندن، شهادت یعنی ماندن ..

به ما گفتند بمانید، نگفتند در گل ..

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه میدهند..

جمعی جسمهاشان تشییع شد، ما اسم هامان، خودمان..

زنهار!! هر که شهید نشود ، لاجرم خواهد مرد..

برای من که هنوز تلفظ عشق را نمیتوانم، شهادت آیامعنا خواهد داشت؟؟..

بالت اگر شکسته است...غمت مباد ، شهادت بال نمی خواهد .. حال می خواهد..

به بال ،  نه !از بال که گذشتی، پرواز توانی کرد........................

 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۰ ، ۱۷:۴۰
حق ...
يكشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۰، ۰۳:۰۱ ب.ظ

دمت گرم کامران نجف زاده

 

دمت گرم

یادم نمی رود بحث های داغ کلاس زبان را با استادم و اینکه همیشه دم  میزد از دموکراسی فرانسه و از خفقان درون میگفت و توجهی هم نمی کرد به اینکه کنار گوشش چرت نامه ای به  چرک نوشتنش ادامه می داد . روزنا مه شهرمان را می گویم که پراست از دروغ و توهین و ناسزا که ( مرگ بر دروغگو)

اما امروز دمت گرم کامران نجف زاده که خوب زدی به برجکشان. دمت گرم. این است دموکراسی فرانسه،  ..دموکراسی ای که اتهاماتش را (به قول نجف زاده) اگر مرغ پخته هم بفهمد خنده اش می گیرد

کاش کسی هم میبود که از سیلورمن های فیفت اوینیو بگوید و از سیاه پوستان هات داگ فروش منتهن. از این که درست پشت خیابان منتهن هستند کسانی که مجبورند حتی برای پنج دلار آدم بکشند تا شکمی سیر کنند.

کاش  کسی میخواند برای جوانان وطنم داستان "سوزی"  را در"بی وتن " امیر خانی .

خدا قوت کامران نجف زاده ، می گفتند به اندازه سفیری کار می کنی ..نگو  رفته ای به موزه لوورپی اشیا دزدیده شده مان،  ویا ماجرای خون‌های آلوده به ویروس ایدز را که برای اولین بار از فرانسه به ایران وارد شد و غرامتش را ندادند و خودمانیم که تو هنوز هم در سر داری پیگیری کنی این ها را و  نیروگاه هسته‌ای اوریدف که ۵۰ درصد سهام آن متعلق به ایران است وتو آن را فراموش نکرده ای و نخواهیم کرد  .

 نگو دخلشان را آورده ای" مسیو"  !!!!!!  ...

اینست جمهوری اسلامی ایران..

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۰ ، ۱۵:۰۱
حق ...
شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۰، ۰۷:۲۳ ب.ظ

« از ۹۰ تا سیصد و سیزده… »

امسال هم مثل پارسال! نوروز می آید، نه گلها می شکفند، نه سال دگر می آید، نه… نه…!
امسال هم مثل پارسال بهار، تکراری است؛ وقتی شب عید، همه با تیک تاک ثانیه ها سرآغاز سال یک هزار و سیصد و نود را لحظه شماری می کنند اما، روحی نیست مثل روح خدا گونه ی باغبان پیر که «انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشد!»
هیس!… نزدیکتر بیا شقایق، تا فقط برای تو، یک خاطره بگویم؛ مینا نشنود با دل شیشه ای اش، هر چند مشکل خودش است اگر خوشش نیاید. او فقط دوست دارد خاطره های سفر خانوادگی شان به کیش و گشت و گذارهای شیکش را تعریف کند! دیگر دوست ندارم خاطره ی دم عید و قلک سبکبار کودکی ام را بگویم و پنج تومنی هایی که نمی شد با آن ها مثل کفش های چق چقی رقیه و بلوز پولکی اش را بخرم که این حرفها تکراری شده! و من حالا بزرگتر شده ام.
برایت بگویم شقایق که حالا بهار، یاد کدام خاطره ها می افتم؟ هر چند به گذشته ی من ربطی ندارد اما به سابقه ی دلم ربط دارد! ربطش دوست داشتن مردمی است که در بالا ستاره اند؛ «ستاره هایی که همه عند ربهم یرزقون اند!»
این سالها بهار که می آید یاد فتح المبین می افتم و مهدی باکری و چشمان قشنگش که مجروح شد ولی نگاهش همچنان آباد ماند! از بس خدا نگاه های سربه زیرش را دوست داشت کاسه ی لیلی را شکست مجنون شب عید!
بیت المقدس را یادت می آید فروردین؟ و «حاج احمد» را؟ عجب سالهای بی وفایی می آیند لحظه ی تحویل، یادشان می رود حاج احمد نیامده، چگونه روی شان می شود بی او بیایند؟ آه!… ببار باران بهاری، برای ایران! که ترکه ی بیداد و ستم مونده رو تنش هنوز، مثل حاج احمد زیر شلاق اسرائیلی های نامهربان. ببار باران به سقف قفس حاج احمد، که من آزادم و قفس اون سرد و تنگه توی این شبهای آخرالزمان!
خاطره ی دل من است عاشقی !… بهار جان من است یاد گل پونه های وحشی دشت امیدم که حالا وقت سحر شد. به نظر تو شب تاریک و سیاه رفته؟ و اکنون فردای دگر شد؟!
امسال هم نمی آمدی نود. دقیقه ی آخر که نیستی تا گل بیاید! پس هر وقت دوست داشتی بیا، وقتی نمی دانیم آخرین بهار ما کی سر آمدن دارد!
امسال هم آیا مثل پارسال هستی نود؟ مثل هشتاد و نه؟
چه کار باید کنی که مثل پنجاه و هفت شوی؟ نه… تو هیچ وقت مثل شصت و یک و دو و سه و چهار نمی شوی! هیچ وقت مثل کربلای پنج نمی شوی، خودت هم می دانی.
آهای نود! اگر با آن «یکی» نیامدی نیا. نود نباش، «نود و دردانه ی ما باش» بعد بیا! آن وقت تازه ای و زیبا… زیباتر از خاطره ی لحظه هایی که دعای یا محول الحول و الاحوال را مادرم زیر شاخه های درخت توت از ته دلش می خواند، وقتی که مثل حضرت «یاس» همه ی ما، در دستان دعایش جا می شدیم و خودش جایی نداشت در دعای خودش.
اگر این فصل را با آخرین مرثیه خوان کربلا آمدی می شود گفت آمدی! آن وقت تحویل می شوی مثل دانه، گاه رویش. می درخشی و بهترین خاطره های زمین خدا می شوی مثل شهادت، مثل «آقا».
مثل ماه شب «چهارده» در شب سیزده بدر… نه!…
مثل مهتاب، زیبا می شوی در شب «سیصد و سیزده ستاره»!…
نسیم مرادپور/بهاریه های قطعه ۲۶
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۰ ، ۱۹:۲۳
حق ...
پنجشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۰، ۱۱:۴۵ ب.ظ

الیس صبح بقریب

 

حضرت ماه:

نتیجه ی دنیای بی دینی تلاشی خانواده است بیگانه شدن انسانها از همدیگر است و مشکلات فراوانی که در زندگی بشر وجود دارد. بشر باید به دین برگردد و بر میگردد و شروع کرده به برگشتن چه بخواهند چه نخواهند این خواهد شد. (۱۷/۱/۱۳۸۹)

حدود یک سال قبل از خیزش مردم منطقه این سخن از دهان مبارک ولی فیقهمان خارج شد. شاید در آن موقع با شنیدن این جمله یک تکبیر سر داده شد و همه نتوانستند به عمق کلام ایشان دست پیدا کنند.
اما کلام ایشان محقق شد. امروز میبینیم اعتراضاتی که در منطقه صورت میگیرد ، یک محور بسیار مهم و اساسی دارد و آن نماز جمعه است. همه میگویند جمعه خشم ، هیچ کس نمیگوید شنبه یا یکشنبه خشم . بشر شروع کرده که به دین بازگردد - چه بخواهند چه نخواهند این اتفاق افتاده است!

نوشته شده توسط: شیعه سیاسی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۰ ، ۲۳:۴۵
حق ...
چهارشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۰، ۰۹:۴۰ ب.ظ

نیایش

ای خداوند!

به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مومنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان

و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف

و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه کاران ما گستاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی(ع)
و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری
و شایستگی نجات و عزت
ببخش

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۰ ، ۲۱:۴۰
حق ...
دوشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۰۹ ب.ظ

...

رهبرااز شوق لبخند تو شادی می کنیم

اذن تو باشد اگر،عزم جهادی میکنیم

کوری چشم تمام دشمنان بزدلت

سال نو را هم جهادی اقتصادی میکنیم

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۲:۰۹
حق ...
دوشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۰۶ ق.ظ

...

یکسال به دیدار تو نزدیک گشته ایم … یا ایها العزیز …

مبارک ا

امام صادق علیه السلام: هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن منتظر فرج هستیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما (اعراب) آن را وانهادید.
منبع: بحارالانوار، جلد ۵۹ صفحه ۹۲

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۰ ، ۰۰:۰۶
حق ...
دوشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۰۲ ق.ظ

یا محول الحول و الاحوال

حول حالهم

حول حال همه را ـ  همه را ـ

عده ای از حال می روند تا عده ای حال کنند

چه پر کار شده است سفیانی

در شیعگی تمام ما تردید است

مولا ز گناه ما، در تبعید است

نفرین به شعور نقشه ی جغرافی

بحرین عزا گرفته، ایران عید است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۰ ، ۰۰:۰۲
حق ...
شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۸۹، ۰۹:۴۰ ب.ظ

الیس صبح بقریب

این روز ها فقط گل و سبزه و ما ایرانی ها در تکاپو و تحول نیستیم

فقط گنجشک ها نیستند که حول شده اند و خودشان را به در دیوار و پنجره میکوبند ،اصلا نمیدانند چه شده از کجا آمده اند ،به کجا میروند،بی قرارند....

همه بیقرارند... زمین بی قرارست ماه بی قرارست ... بیقراریش به حدی رسیده که امشب زیادی به زمینیان نزدیک شده میخواهد چیزی را در گوشمان بگوید... بی قراریش شاید از خورشید باشد.. خورشید بیقراری میکند سالهاست که راز بی قراری بین ماه و خورشید و زمینیان، بی قرراری میکند . این نوروز شاید روز نو باشد.

ما نو.روز های زیادی داشته ایم و نو- روز هایی را هم.  اما می دانم که به دل همه مان افتاده این نوروزپیام رهبر خاص است. من منتظر پیام مولایم هستم ..

 

هر چند که بیمار تو هستیم همه    دیوانه ی دیدار تو هستیم همه

بین خودمان بماند آقا ، عمری     انگار طلبکار تو هستیم همه!

                    یا مقلب القلوب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۱:۴۰
حق ...
شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۸۹، ۰۹:۳۷ ب.ظ

نوروز از کلام حضرت ماه

:
در معناى نوروز و این‏که نوروز چیست، در روایات مختلف، تعبیرات مختلفى هست. مثلاً آن روزى که رسول اکرم(صلّى‏اللَّه‏علیه‏واله‏وسلّم)، امیرالمؤمنین را به خلافت منصوب کرد، آن روز، نوروز بود. یا در روایت دیگر، آن روزى که دجّال در آخرالزمان، به‏دست حضرت مهدى(ارواحنافداه) به قتل برسد، آن روز، نوروز است. یا حتّى در بعضى از روایات آمده، آن روزى که آدم هبوط کرد، آن روز، نوروز بود. نوروز، یعنى روزى نو در تاریخ بشر و حالتى نو در زندگى انسانها. على‏الظاهر در این روایات، امام نمى‏خواهند بفرمایند که آن روزى که این وقایع در آن اتفاق افتاده است، یا خواهد افتاد، با روز اول حَمَل، مصادف بوده یا خواهد بود. نه، خیلى مستبعد است که مراد این باشد؛ مراد این است که معناى نوروز را بفهمیم.

نوروز، یعنى روزى که شما با عمل خودتان، با حادثه‌ا‏یى که اتفاق مى‏افتد، آن را نو مى‏کنید. روز بیست‏ودوم بهمن که ملت ایران، حادثه‏ عظیمى را به کمک خدا تحقق بخشید، روز نویى (نوروز) است.
آن روزى که امام امت، قاطعاً به دهانِ مستکبرِ قلدرِ گردن‏کلفت دنیا - یعنى امریکا - مشت کوبید، آن روز، روز نو و راه نویى (نوروز) بود؛ حادثه‏ى نویى بود که اتفاق مى‏افتاد و افتاد. ما باید نوروز را، نو روز کنیم. نوروز به حسب طبیعت، نوروز است؛ جنبه‏ى انسانى قضیه هم به دست ماست که آن را نوروز کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۱:۳۷
حق ...