حق

یادداشت های کم بیش روزانه یک دانش آموز
فالحق ما رضیتموه، والباطل مآ اسخطتموه
--------------------------------------------
حق آن است که آن را شما پسندیده،
و باطل آنچه شما از آن خشمگین باشید...


...........
آدرس قبلی : paramsy.blogfa.com
پیوندها
دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۴۲ ب.ظ

وقاحت

لعن یک نفر معاون اول یک رئیس جمهور 23و نیم میلیونی به دلیل خطایی که مرتکب شده میشه توهین به رای مردم ولی اگه صانعیشون روی منبر به یک نفر رییس جمهور 24 و نیم میلیونی فحش حد دار بگه می شه کود مرغ؟
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۷:۴۲
حق ...
چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۷ ب.ظ

ااااااااا

اینجا یه جوریه اگه صدا کنی پژواکش می پیچه:)

ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۶:۱۷
حق ...
سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۱۱ ب.ظ

آزادی؛آن یگانه شعار مظلوم

 
روز های پر هیاهوی انتخابات ۹۶وقتی با مردم کوچه و بازار که تا کنون حتی یکبار هم چهره هایمان برای هم آشنایی نداشت،.سر صحبت را باز میکردیم و یک جور میچسباندیمش به انتخابات و نظام برای مزه مزه کردن ذایقه ی مردم. چهره ها اما نشانگر یک سردی و بی رمقی بود. یک جور دست گذاشتن بر گوشه کلاه خود تا باد نبرد. یک جور غالب شدن:"که  حالا چی بشود" بر همه پاسخ هایشان. کسی حتی به دنبال حرف تازه هم نبود.. چون پیش از هر چیز "حرف" ها محکوم به حرف بودن میشدند. 
زیاد فکر کردم. به چند نقطه پررنگ تر برای فکر کردن رسیدم:استقلال. عدالت. و آزادی. و آزادی. طعمه ای لذیذ که با سربسته گذاشتن و توضیح ندادنش شکار های زیادی تا کنون کرده. 
چند روزی این سوال ذهنم را درگیر کرده بود:چه شعاری جذاب تر از آزادی میتواند وجود داشته باشد؟ آزادی
آن یگانه شعاری که در حقش ظلم ها شده و سنگینترین ظلمش تصاحب به کج فهمی در مفهومش است. 
 
در بازه ای کمتر از ۲۴ ساعت به حلقه ای از اطرافیان و اطرافیانشان این سوال را ارسال کردم. پاسخ هایشان را  تقریبا بدون کم و کاست آورده ام. خواندنش حتما همانطور که برای من جذاب بود . برای شما هم جذاب است. 
۱
سلام. بنظر من هیچی...
 
۲
آزادی بیشتر
 
۳
بله عدالت
 
تمام حرکت های دنیا یا برای ازادی ب.ده یا برای عدالت.بر گرد صدر اسلام.ببین اعمه چکار کردن.وپیغمبر.چرا باز هم هست.دیسکو
 
۴
قصد چ حرکتی داری.من تو رو نشناسم.تو بدون دلیل و هدف سوالی رو نمیپرسی.پشتش یه هدفی داری .شک ندام
 
۵
محبت انسان تشنه محبته
 
۶
فقط موزیک 😁❤️😍💋
 
۷
واسه قشر جوان هیچی از همین آزادی جذاب تر نیست.چون جون ها فقط میخوان آزاد باشن کسی کاری بهشون نداشته باشه.خود تو اصلاً دوست نداری کسی کاری به کارت داشته باشه.به اندازه این هیچ چیز نمیتونه
 
۸ 
محو شدن و از بین روفتن کامل حماقت.و دور شدن از دین به طور افراط.اینا اولویت دارن به نظرم به آزادی.و مهمتر.داشتن فرهنگ
 
۹
همه ی ادما تشنه ی محبتن ولی طاقت بی عدالتی رو هم ندارن زیر بار حرف زور نمیرن
 
۱۰(این رفیقم روشندل هستش )
سلامتی و آرامش
 دلت که آروم نباشه هزارم که آزادی داشته باشی انگار تو قفسی
 
۱۱
مامانم هم نظرش اینه آرامش و امنیت مهمتره
 
۱۲
آزادی بی نهایت
 
۱۳
به نگاه ادما و ایدئولوژی شون بستگی داره
همه ی آدم ها رو با یک شعار نمیشه جذب کرد
مثلا آزادی تو جامعه شناسی تعریف مشخصی نداره میگن اصلا آزادی معنا نداره چون هرچیزی تو دنیا محدودیته و کلا آدما رو با تعریف آزادی میشه ب چالش کشید
اما حالا ازین حرفا بگذریم
برای قشر ضعیف "عدالت اجتماعی"
و برای قشری متوسط جامعه "رفاه" شعار خوبیه، 
برای قشر نخبه پیشرفت و جهانی شدن 
اگه کار پروژه طور دارین از نقض آزادی شروع کنین ب این تعاریف برسین
۱۴
سلام 
بستگی داره به کی بگی و از نظر اون شخص ازادی چه معنی داشته باشه
ولی در کل فکر نمیکنم از این جذاب تر باشه
البته برای قشر رفاه زده هم دوستی برابری و همدلی 
همین شعارای قضاوت ممنوع و اینا
۱۵
شایسته سالاری
۱۶
آزادی فعلا حرف اول رو میزنه
بعدش اعتدال و رفاهو مبارزه با فساد
۱۷
سالم عزیزم به نظرم برابری وعدالت جذاب تره
۱۸
دیدمثبتی نسبت ب خودکلمه شعارندارم
سلاااام
بی نقاب
همه چی بنظرم توی ازادی نیست.وقتی بدون نقاب وصورتک باشی.تکلیف مشخصه,سردرگمی نیست,بیتکلیفیو توی هوابودن نیست,
۱۹
سلام نوموودوونم که
ولی فک میکنم تمام دغدغه و زد و خوردای ما ادما برای ازادیه
۲۰
هیچی واقعا
 
۲۱
سلام بله مباحث اقتصادی اما با توجه به مسایل اجتماعی روز
۲۲
اینو من باید جواب بدم 😂😂
 
۲۳
سلام منظورت از این سوال چیه ؟برای چه کسایی جذابتر ؟اگر تو بحث انتخاباته برای جلب نظر مردم به نظره من امنیت از آزادی مهمتره
۲۴
من فکر می کنم شعار از اون جذاب تر صلح،دوستی و امنیت باشه
۲۵
شایسته سالاری
۲۶
آزادگی
۲۷
سلام.دایی روزت بخیر.شاید اولن برداشت شما از آزادی نوعی ولنگاری وبی بندوباری باشه درشعار روحانی باشه.اما واقعیت چیز دیگه ایست.اصلا ولش کن حرفام یه کم زیاد وحوصله نوشتن زیاد ندارم انشااله تو یه وقت مناسب برات توضیح میدم.
۲۸
سلام
مو معنی آزادی نمی دونم یعنی چ😐
۲۹
سلام.
خییلی فکر کردم.
مثلا آزادگی که بالاتر از آزادی هست.
مثل زنده و زندگی.
همه آدما زنده هستن اما زندگی نمیکنن.
آزادی وجود داره اما آزادگی میشه ساخت.
اما باز هم به نظرم ما از همون اول واژه ازادی آوردیم.
شعار معروفش هم 
استقلال آزادی جمهوری اسلامی.
و فکر میکنم (البته از دیدگاه من)، نیازی نیست واژه ای جذابتر مقابل ازادی بذاریم، چون ما خودمون از همون اول گفتیم آزدی.
 
۲۹
واقعا سواله؟
قدرت
۳۰
شعار اونیش خوبه که معنی واضحی نداشته باشه و بشه ملت رو باهاش گول مالید
عدالت اجتماعی چون ممکنه کاپیتال و کمونیست ازش معنی متفاوت بدن خوبه
آزادی هم واسه همین قشنگه.
به نظرم تو قشر روشنفکر عقلانیت و تفکر هم خیلی باحال باشه.
۳۱
مبارزه با ظلم
 
۳۲
سلام
بنظر من این شعار ها رو نمیتونیم عمومیت بدیم به همه قشر مردم
یکسری از مردم واقعا خواستار ازادی هستند و هم خودشون و هم ما میدونیم منظورشون از ازادی چیه!
اما دسته دیگه از مردم که ممکنه تا یه حدی خود ماها رو هم در بر بگیره(قشر مذهبی و بسیجی و..)
خیلی جاها موافق ازادی نیستیم
و بالعکس شعار. مبارزه با ظلم خیلیییی برامون جذابه.
یه عده م ک مرفه بی درد هستند و به اینجور شعار ها(ظلم و ظلم ستیزی و ...) میخندن
همیشه کسانیکه به اصطلاح گرایششون مایل به راست بوده(نمیگم اصولگرا...به هیچ وجه) توی دادن شعار محدودیت داشتن
محدودیت داشتیم..!!!!
همیشه جولانگاه ما به نسبت اونها کمتر بوده.
متاسفانه
 
۳۳
ولنگاری
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۱
حق ...
جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ق.ظ

اردیبهشت۲۹

تقویم سیستمم ۲۹ام اردیبهشت را نشان میدهد. روزی که ماه ها منتظرش بودیم. بیاید . خلاص شویم. دقیقا مثل شبی که تاریخ کنکور  به جای دیدن در اطلاعیه ها، در تاریخ گوشی ام دیدم. 
پنجاه و دومین دروغ را هم پاسخ میدم. تلگرام را چک میکنم بچه ها نوشته اند: جواب این رو هم بده تا بفرستیم. کلیپ توهین کرباسچی به مدافعان حرم  رو نداری؟ راسته که فریدون فرار کرده؟نظر آقای رییسی راجع به کنسرت چیه؟ میشه دلیل رای دانت به رییسی رو بگی؟ چرا میگن قاتل؟ فردا کارت ملی هم ببریم؟تتلو خودش پخش کرده عکس رو یا رییسی؟ جریان عزیزیان چیه؟
 
و همینطور که از clod تلگرامم تشکر میکنم  و همه آرشیو پاسخ های تحقیقی ام را سرچ میکنم و به بچه ها میفرستم ، به این دریدگی و بی حیایی و وحشیانه بودن  دروغ ها و تخریب ها فکر میکنم.. این حجم از تخریب بی سابقه است. شگفت آور است. باور ناکردنیست 
 
 
انگار کن که جنگ است. صحنه شلوغیست .. یکی امداد گر را صدا میزند یکی منور می خواهد . یکی داد میزند  خمپاره!... بخوابید روی زمین ، یکی بی رمق افتاده  یک گوشه و چهار انگشتش از فرط تایپ کردن بی حس شده است و چشم هایش از بی خوابی قرمز و پف کرده...
 
 
و من همچنان از خودم می پرسم پنجاه و چند دروغ و تهمت و تخریب،ناشی از کدام تفکر میشود.. که ناگهان خبر سیلی خوردن دانشجوی حامی رییسی در ستاد روحانی و بیرون انداختنش را میخوانم..
 
این عادلانه نیست
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۰۶
حق ...
شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۴ ب.ظ

دلم آغاز می خواهد

نباید زیادی سرت را شلوغ کنی. اگر بخواهی ار همه چیز سر در بیاوری، زود سر در گم می شوی. اما خب.. چه چاره ای . وقتی وقت کم است. فرصت ها محدودند. فرصت ها از دست می روند.

 

الهی حب لی کمال الانقطاع الیک

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۲۴
حق ...
يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۲۴ ق.ظ

معممماااو:-)

معما🤔
 
❌چطور میشه  یک فیل رو با سه حرکت گذاشت تو یخچال؟
 
سبد کالا بهش میدیم.. کوچیکش میکنیم.. میذاریمش تو یخچال
 
 
❌تو  ایرباس جدیده  بیست و سه تا آجره. یکی از آجرا میوفته پایین . چند تا آجر میمونه؟
 
سوال غلطه. آخه اینو  که روزی سه بار با دستمال مرطوب و پنبه الکلی نازش میکنن، بار آجر کجاشه آخه؟ 
 
❌شیر سلطان جنگل هست. همه حیوونای جنگل رو به جشن برجام دعوت کرده. همه رفتن مهمونی به جز؟؟
 
فیل نرفته.تو صف سبد کالا گفته آخه این چه وضعشه. اونا هم بهش گفتن شناسنامه ت باطله. الان هم تو صف ثبت احوال هست.
 
 
❌یه پیرزن میخود از یه رودخونه که پر از تمساح هست عبور کنه. چطوری؟
 
تمساح ها رفتن مهمونی شیر و اونقدر گول خوردن که سیر شدن و دیگه جا ندارن پیرزن رو بخورن.
 
❌ولی اون پیرزن میمیره؟ به چه دلیل؟
 
بهش خبر میدن اون هواپیما ایرباس اولی بود که گفتیم.. اون همون دستاورد برجام هست که میگفتن. سکته میکنه میمیره:-\
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۲۴
حق ...
شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۲۴ ق.ظ

آخه چراا؟

خبر گزاری ها از اقدام به خودکشی جوانی بیست و مقداری ساله  خبر دادند.
.. وی که مرکز پخش سی دی فیلم های روستایشان بود پس از دیدن فیلم های جشنواره عمار اقدام به  خود کشی با کش تنبان کرد .  او که همراه با کش بالا و پایین می شد و یک غلط کردم خاصی در چشم هایش موج میزد گفت:چرا در فیلم های جشنواره عمار حتی یک نفر هم یک بابا پولدار کارخانه دار نیست که یک پسر یک لا قبا عاشق دختر شیطون بلای او بشود. او ادامه داد : آخه این انصافه که حتی یه رب  دوشام هم تن فتحعلی اویسی تو این فیلما نباشه؟
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۴
حق ...
دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ

فریدون دیوانه نبود

 

 

همه اهالی روستایمان به این  نتیجه رسیده بودند که فریدون را به دیوانه خانه ببرند. دو سه سالی بود که فکر همه را مشغول خودش کرده بود. اول از همه بچه مدرسه ای ها دیده بودند که به میدان اصلی شهر می آید و می گفتند ادای خطبه خوان ها را در می آورد و مادام میگوید :"آیا می دانید تو افق خسته اید یعنی چه؟".نسرین خانم به هفت قرآن قسم میخورد که با چشمان خودش دیده که داد میزند،دیگر مشکل کم آبی حل میشود و با خوشحالی به گوش همه میرساند. نسرین خانم میگفت بیکاری و نداشتن زن و زندگی خل و مشنگش کرده . حتی بی بی خاتون به مشدی احمد سپرده بود دست فریدون را جایی بند کند،بلکه این جوان از بی کاری درآید و اینقدر چرند نگوید،اما مشدی احمد خبر آورد که " این شازده با تکیه بر دو کلاس سوادش رفته با گرگ صحبت و گفتگو کند و گرگ هم که دیده چوب و چماقی در کار نیست، رفقایش را صدا زده و یک گوسفند سالم هم باقی نگذاشته اند. لابد هیکل یغورش را هم زنده گذاشته اند که باز برایشان گله ببرد و بچراند." بعد از این گندی که به بار آورده بود،انگار بیشتر میخواست حرص همه را در بیاورد،به هر کسی می رسید یه انگ میگذاشت. همان اول که به مشدی احمد گفته بود تو نفهم و بی سوادی،حتی به  بی بی خاتون که اینقدر خاطرش را میخواست هم گفته بود بی هویت.
اینقدر با همه جری شده بود که با یک رنگ قرمز روی تمام دیوار های شهر وعده وعید هایی نوشته بود که فلان میشود و فلان میشود. حتی درب خانه رقیه خانم نوشته بود،قرص های خارجی که به سختی برایش  گیر می آوردند ارزانتر میشود،اما ارزانتر که نشد،دیگر حتی گیر هم نیامد. رقیه خانم هم فکر میکرد می خواهند ایرانی اش را بسازند که ارزانتر می شود اما گفتند ادکلن و سرخاب های مرغوبی  در بازار آمده ولی قرص ها را دیگر نیست.این اواخر دیگر کارش به تهدید کردن رسیده بود میگفت عذاب الهی بر شما نازل می شود.
پدرش که دیگر طاقتش تمام شده بود،همه چیز را زیر سر آن رادیوی کوچکش میدید. میگفت هر چه آتش است از گور این رادیوی زپرتی در می آید .  رادیو را برداشتند و با سنگ پودر کردند. بزرگان روستا هم قبول کردند و تصیمیم گرفتند فریدون را که به دیوانه خانه بردند،بروند پی آسفالت کردن راه روستا،تا حداقل هر روز روزنامه ای به دستشان برسد و کس دیگری به سرنوشت فریدون دچار نشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۸:۴۷
حق ...
شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ب.ظ

وبلاگ نازنینم

چقدر ساکت و با وقار یک گوشه نشسته . چقدر متین و مودب بین همه ی شبکه های اجتماعی وحشی و پر هیاهو. چه دورانی داشتیم با هم . چقدر خوب. من با همین کامنت ها بزرگ شم . حتی با کامنت های : ..با عنوان فلان به روزم ..  

من و نگار و وبلاگهایمان. بحث های توی مدرسه  ی ادامه کامنت  و بحث های توی کامنت های ادامه مدرسه.. هه ..پارامسی ... دست نوشته های یک دانش آموز... 

اینجا .. سنگر من... تنها کاری که از دستم بر می آمد.. راه خالی کردن خودم وقتی دستم به هیچ کاری بند نبود و مجبور بودم سرم را بچپانم توی کتابهای لعنتی کنکور.. 

کتابخانه که می رفتیم به قول خودمان استراحت ربع ساعتی مان را می رفتیم کافی نت طبقه بالا... نمی توانستم حتی دو ساعت هم صبر کنم تا برسم به سیستم خودمان.. همانجا فوری رجا نیوز و جهان و الی آخر را باز میکردم و کامنت هایم را می خواندم البته نباید جواب می دادم چون مثلا من کنکوری بودم و بعد از ربع ساعت دویست تومان هزینه اینترنت را حساب می کردیم و  یکی دوساعت هم توی کتاب ها غلط می زدیم و بعد هم خسته و کوفته می رسیدیم منزل و با شصت پاکامپیوتر را روشن می کردیم و اهل منزل هم حق میدادند بعد از نه ساعت کاری کتابخانه ای یک ساعتی را بدون نگاه چپ این و آن که درس داری و پاشو وبلاگ گردیمان را می کردیم.. لعنت بر لب تاب و گوشی و تبلت .. لذت روشن کردن کامپویوتر نقره ای رنگ عزیزمان با انگشت شصت پارا از من گرفتید.. دلم برای آن مانیتور گنده ده کیلویی اش تنگ شده:(

 

یادم می آید اولین باری که یک نفر به وبلاگم حمله کرد و دو پاراگراف فحش هایی نوشته بود که معنی هیچکدامشان را نمی دانستم.. هم احساس خوبی نداشتم و هم به خودم می گفتم خدا رو شکر که مطلبم موثر بوده که منطقی ندااشته و فقط فحش داده..  حس مجروحیت در جنگ

نقطه ضعف من هنوز هم غلط های املایی ام است.. وبلاگ نویسی ام باعث شده بود روزی چند بار لغت نامه پاره و کهنه مان را ورق بزنم.

هر روز یکی بود که کامنت بگذارد عذر خواهی کند از این که من را اشتباه گرفته و فکر کرده آقا هستم و راحت گرفته و یا یکی بود که گیر سه پیچ بدهد که این متنها از یک دانش آموز بر نمی آید و ما فکر میکردیم تو دانشجویی:/:/:/:/ حالم می گرفت

مناسبتی که می شد انگار اگر من پست نگذارم چیزی از دنیا کم می شود.. موظف می کردم خودم را به نوشتن... می گفتم مگر می شود من مثل سیب زمینی این وسط فقط نگاه کنم؟

 

چقدر پاک.. چقدر ساده.. چقدر مخلص

دارم می خندم و می نویسم... من وبلاگ خوبم و نازنیم را می خواهم.. دلم می خواهد فقط چند دم و بازدم نفس بکشم... خیلی حرف هایم را حتی نتوانستم بنویسم.. هم می خندم و هم بغض دارم..

 

 

 

دلم تنگ شده  

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۴
حق ...
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ق.ظ

وبلاگنویسی:-)

بعد از مدت ها دوری از وبلاگنویسی دوست داشتی فرصتی است تا از خلوتی اینجا استفاده کنم.. برای نوشتن.. نوشتن آنچه که نمی توانم جاهای دیگری بنویسم.. یعنی احساس میکنم نوشته های بیهوده و وقت تلف کنی باشد برای دیگران.. اما برای خودم و برای نوشتن دوست داشتنی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۷
حق ...