چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ق.ظ
خودم کردم که ...
بنده خدایی از آشنایان که منور الفکر و معتدل هم بود ، هر جا بحث و صحبتی می شد، انتقاد پذیری را برند خودش ساخته و هر وقت راجع به این حسن و کمالش هم سخن میگفت لپ هایش صورتی می شد و به ارتفاع نشستنش دو سانت افزوده.
گذشت.. تا اینکه یکی از جوان های بخت برگشته فامیلشان ،دهان به اعتراض ِ یکی از هزار غلط کاری های نامبرده گشود و خیلی منطقی قضیه را تذکر داد. فردای آن روز بود که صفاتی چون خنگ و بی سر و پا و دزد و معتاد و.. به منتقد ناکام به مثابه گلوله های چسبناک و مخربی شلیک شد.نمی خواستم این داستان را ربط دهم به "بی سوادی" و "بی شناسنامه" بودن منتقدان " هوچی گر" و "دروغگو"ی دولت.
فقط می خواستم این را بگویم که حواسمان باشد همیشه از داشته هایمان بگوییم ، نه نقطه ضعف هایمان که توقع همه را بالا ببریم و کار را بیخ دار تر کنیم...