حق

یادداشت های کم بیش روزانه یک دانش آموز
فالحق ما رضیتموه، والباطل مآ اسخطتموه
--------------------------------------------
حق آن است که آن را شما پسندیده،
و باطل آنچه شما از آن خشمگین باشید...


...........
آدرس قبلی : paramsy.blogfa.com
پیوندها
شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ب.ظ

قسمت دوم/واقعیت کوروش !

                           

از گذشته‌های خیلی دور مسئله‌ی انطباق ذوالقرنین با شخصیت‌های تاریخی مطرح بوده است. این انطباق در مرحله‌ی اول بیشتر در منابع اهل تسنن دیده می‌شود و در طول هزارساله‌ی اول تاریخ تشیع این انطباق کمتر صورت گرفته است. در تفاسیر 4 شخصیت به عنوان مصداق ذوالقرنین معرفی شده‌اند.

ظاهراً قدیمی‌ترین کسانی که این نظریه را مطرح کرده‌اند یکی ابن سینا است که در شفا این موضوع را مطرح کرده و دیگری فخررازی است. این دو نفر ظاهراً ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونی مشهور می‌دانند که فاتح ایران بوده است.

           
گزینه‌ی دومی که در گذشته‌های خیلی دور مطرح بوده تطبیق ذوالقرنین به یکی از پادشاهان یمنی است.

 

                             

 

در القاب این پادشاهان کلمه‌ی «ذو» زیاد به کار می‌رفت و می‌گویند ذوالقرنین هم از جمله‌ی همین پادشاهان است. در اشعار قبل از اسلام یمن هم اشعاری از شعرای یمنی هست که به وجود ذوالقرنین در میان پادشاهان یمن افتخار می‌کردند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه و ابن هشام از طرفداران این نظریه بوده‌اند. ظاهراً ابوریحان خیلی روی این قضیه اصرار دارد.

نظریه‌ی سومی که بعدها مطرح شد مربوط به سر احمدخان هندی می‌شود. او نظرش بر این بود که ذوالقرنین نه اسکندر است و نه پادشاه یمنی، بلکه شخصی به نام شین هوآنگ تی است. این شخص یکی از امپراتوران چین بود که دستور ساخت دیوار چین را داد. ایشان صرفاً به دنبال یک سد محکمی می‌گشته است که مانع حمله‌ی اقوام وحشی باشد و تنها موردی که با آن برخورد کرده دیوار چین بوده است. البته ظاهر دیوار چین با آن چیزی که در قرآن آمده متفاوت است.  وکسی جز خود احمد خان طرفدار این نظریه نبوده.

بعد از این آقای ابوالکلام آزاد، که ظاهراً خیلی تحت تأثیر آرای سر احمد خان هندی بود، نظریه‌ی چهارمی را مطرح کرد و ذوالقرنین را همان کوروش دانست. به نظرم قبل از ایشان کسی این مسئله را مطرح نکرده است بعدها این نظریه طرفداران بسیاری پیدا می‌کند.

ممکن است بعضی از افراد صریحاً نگفته باشند ما این نظریه را پذیرفته‌ایم، اما در فحوای کلامشان این موضوع به چشم می‌خورد. اولین کسی که این نظریه را وارد شیعه می‌کند مرحوم علامه‌ی طباطبایی است. حدود 60 یا 70 صفحه از تفسیر المیزان به این موضوع اختصاص دارد. بعد هم دیگران از ایشان تبعیت می‌کنند. آقای مکارم شیرازی هم در کتاب تفسیر نمونه‌ پنج شش صفحه‌ای به این نظریه پرداخته‌اند. ظاهراً آقای جوادی آملی هم این نظریه را بر سایر نظریه‌ها ترجیح داده‌اند.

 

اطلاعات ما درباره‌ی کوروش کاملاً از غرب آمده است؛ یعنی، حتی یک کلمه‌ درباره‌ی کوروش در منابع درجه‌ی یک فارسی وجود ندارد. تمام کسانی که در این رابطه پژوهش کرده‌اند و به ما اطلاعات داده‌اند، غربی‌اند و اکثرشان یهودی‌اند. از همه مهم‌تر این که اطلاعاتشان تطبیق عجیبی با تورات دارد.

همان طور که بیان شد، آیه‌ی شریفه می‌گوید که ذوالقرنین بنده‌ی صالح خدا بوده است. ضمن این که ممکن است اصلاً او موجودی غیر از آدم باشد، چرا که ذوالقرنین صاحب دو شاخ است. به هر حال، قرآن می‌فرماید او بنده‌ی صالحی بوده است. بنابراین آیا می‌توان او را با «اسکندر مقدونی» منطبق کرد؟ آیا او بنده‌ی صالح خداوند بوده است؟تاریخ‌نگاران درباره‌ی اسکندر نوشته‌اند که او شراب‌خوار بوده و قتل و غارت‌های بسیاری مرتکب شده است. وقتی او به جایی حمله می‌کرد، زمین سوخته به جا می‌گذاشت و همه چیز را نابود می‌نمود. چگونه می‌توان چنین فردی را با عبد صالح خدا تطبیق داد؟

بنده از علمای تاریخ سؤال می‌کنم که چند سال است سلسله‌ی هخامنشیان شناسایی شده است؟ به عبارتی دیگر، از چند سال پیش بشر می‌داند که سلسله‌ای به نام هخامنشیان وجود داشته است؟بر اساس اسناد موجود، اطلاعات ما درباره‌ی هخامنشیان به 60 سال نمی‌رسد؛ یعنی، هنوز یک قرن نشده است که ما می‌دانیم سلسه‌ی هخامنشیان وجود داشته است. تا قبل از آن هیچ کس چیزی درباره‌ی هخامنشیان نمی‌دانسته است. فردوسی وقتی از پادشاهان باستانی ایران صحبت می‌کند، هیچ اسمی از پادشاهان هخامنشی نمی‌آورد، چون اصلاً نمی‌داند هخامنشیان چه کسانی هستند. در صحبت‌های بعضی از دوستان این تناقض وجود دارد که از یک سو می‌گویند اسلام و ایران مدیون فردوسی است و از سویی دیگر از کسی تجلیل می‌کنند که اصلاً فردوسی او را نمی‌شناسد.

 

 

                    

بعد می‌گویند منشور او نسخه‌ی حکومت‌داری دوران جدید است. نسخه‌ای که فردوسی اصلاً آن را نمی‌شناسد. چگونه می‌توان این دو گزاره را با هم جمع کرد؟ این هم از طنزهای روزگار ماست. ضمن این که وقتی بیشتر از 60 سال نیست که هخامنشیان را می‌شناسند، قطعاً کورش را هم بیشتر از 60 سال نیست که می‌شناسند، چون او پادشاه سلسه‌ی هخامنشی بوده است.

سؤال دوم این است که چه کسانی کورش را به ما شناسانده‌اند؟ اطلاعات ما درباره‌ی کورش از کجا آمده است؟ آیا خودمان تحقیق کرده‌ایم تا کورش را بشناسیم؟ یا این که با واسطه اطلاعاتی درباره‌ی او به دست آورده‌ایم؟ علمای تاریخ می‌دانند، اطلاعات ما درباره‌ی کورش کاملاً از غرب آمده است؛ یعنی، حتی یک کلمه‌ درباره‌ی کورش در منابع درجه‌ی یک فارسی وجود ندارد.

 

در واقع هیچ اطلاعات دست‌ اولی درباره‌ی او به زبان فارسی نداریم که یک محقق و پژوهشگر ایرانی یا مسلمان و یا حتی شرقی آن را نوشته باشد. تمام کسانی که در این رابطه پژوهش کرده‌اند و به ما اطلاعات داده‌اند، غربی‌اند و اکثرشان یهودی‌اند. از همه مهم‌تر این که اطلاعاتشان تطبیق عجیبی با تورات دارد؛ یعنی، منجی بنی‌اسراییل که آن‌ها در تورات از او اسم برده‌اند کورش نام دارد و مشخصاتش دقیقاً مانند همین کورش است...... ادامه دارد .....

 

---------------------

برگرفته از گفتگوی آقایان

 "علی ریاحی "پژوهشگر تاریخ اسلام و علم الحدیثو "سیدحسین علوی" پژوهشگر تاریخ ایران و مسائل فرهنگی  با پایگاه تحلیلی تبیینی برهان.

۲۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۲۰
حق ...
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۱۳ ب.ظ

به لبخندی مکن دلخوش ، ببین فردای واویلا

 

 

 

 

    طبیعت کلید، سازش خاصی باقفل دارد 

    وقتی کلیدی قفلی را باز میکند  ،  نمی توان  ضمانت کرد که این قفل دیگر بسته نمی شود 

    سازش با قفل ، راه حل مشکل نیست

    همتی باید که قفل  را بشکند و درایتی باید که قفل را نابود کند

    بعضی قفل ها اما ، همانطور که با کلید باز می شوند، با کلید هم بسته می شوند

     اولین قفل ها دارند با کلید بسته می شوند،

     قفلی به نام افراط که بر اعتدال بسته شد

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۱۳
حق ...
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۹ ب.ظ

برای بسیجی ها . فقط!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۹
حق ...
شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ

فالگوش

میگفت: 

 

        خدایا دلم برات میسوزه که بنده های به این نفهمی داری  

         اما خدا رو شکر که دست هیچکدوم بهت نمیرسه   وگرنه...

 

۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۴
حق ...
چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۳ ب.ظ

شبر

آنگاه که شیپور جنگ نواخته میشودمرد از نامرد شناخته میشود.اما وقتی قرار میشود قعودی صورت بگیرد خیلی ها به امامشان خرده می گیرند .امام (ع)را «یا مذلّ المؤمنین » خطاب قرار دادند وامام فرمودند " من، خوار کننده مؤمنان نیستم، بلکه عزّت دهنده آنان می باشم. زیرا هنگامی که دیدم شما(شیعیان) را توان برابری و ایستادگی با آنان (سپاهیان شام) نیست، أمر حکومت را واگذاردم تا من و شما(علی رغم میل آنان) باقی بمانیم. همان طوری که شخص دانایی، یک کشتی را عیب دار می کند تا برای مالکان و سرنشینانش باقی بماند (و از دستبرد غارت گران و ظالمان محفوظ بماند). داستان من و شما این چنین است، تا بتوانیم میان دشمنان و مخالفان باقی بمانیم.مظلومیت امام حسن(ع) در  جامعه پذیری و ولایت پذیری بود..تخصص تیپ امام حسن(ع) در دفاع مقدس در مواضع عقب نشینی بود. اگر لشکری برای عقب نشینی مثلا میتوانست 12 ساعت دوام بیاورد این تیپ 70 ساعت دوام می آورد و عقب نشینی میکرد تا بقیه بتوانند تخلیه موضع کنند.

میگفتند امام حسن (ع)مظلوم بودند، تیپ امام حسن (ع)هم مظلوم بود همیشه سنگین ترین مواضع را تحویل میگرفت وآرام آرام عقب نشینی میکرد و تلفات هم سنگین بود.حیات آن وقت به عقب نشینی وابسته بود،اما عوام از عقب نشینی دید عکسی داشتند...

-------------------------------------

- این نوشته برگفته از سخنان دکتر حسن عباسی  راجع به دکترین امام حسن (ع) بود

 

- باید از خودمان متنفر شویم اگر خودمان را از مردم زمان امام حسن سوا کنیم

 

- - جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنیت گفت و سپس اظهار داشت:

خداى تبارک و تعالى تو را مامور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذارى.

سول خدا(ص)پرسید: نام پسر هارون چیست؟عرض کرد: «شبر».

فرمود: زبان من عربى است؟ عرض کرد: نامش را«حسن‏»بگذار، و رسول خدا(ص)او را حسن نامید
 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۳
حق ...
شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۵۸ ب.ظ

"کور "و "کر "و "لال"اند؟

 

 

امروز داشتم به این فکر میکردم که اگر در کارنامه ی مذاکرات هسته ای دکتر جلیلی ، کسی مثل موسویان  حضور داشت و بسته ای مثل بسته ی اوت 2005  ،وجود داشت ، فرزندان ایران که چو ایران نباشد تنشان نباد !!!!!! در برابر این کارنامه پر تحقیر برای ملت ایران چه واکنشی نشان میدادند و در وبلاگهاشان چه میخواندیم؟

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۶:۵۸
حق ...
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۹ ب.ظ

کنار آمدن با کنار رفتن

حکایت امروز ما همان حکایت وجب به وجب آبی است  که از سر می گذشت.

یک  وجبی که در کنارش صد وجب  را گذاشتند تا به چشم نیاید .

از همان یک وجبی شروع شد که چادر ها شل شدند و بعد شنل

 

  

از همان یک وجبی که از طول و عرض لباس ها دزدیده  شد و وجب به وجبی که روسری ها عقب نشینی کردند.

تا آنجا که برهنگی زمین های وجودی را گرفت ودر برابر این تک هیچ پاتکی از امر به خیر و نهی از شر نشد.

فراگیر شدن و عادی شدن زنجیر هایی شدند برای مانع شدن از پاتک هایمان.

سرمان را در روز مرگی هایمان فرو برده ایم و با کنار رفتن وجب به وجب کنار آمده ایم.

خودمان را توجیه کرده ایم مه مثلا حالا این چشم غره یا تذکر من چند میلی متر در گوش کسی فرو میرود .

به جای اینکه هر فرد خودش را مقصر بداند  هر بار با نشانه گرفتن سیما و سینما و .. بار این قصور را بر شانه هایمان کم  که نه  "توجیه " کرده ایم .

......مردان و زنانی که آزادی دادند تا آزادی بگیرند.......

--------------------------------------------------

بعضى از همینهائى که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقیهى آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهى به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمىبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که مینمائى هستى؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.

"دیدار با روحانیون در سفر به خراسان شمالی "

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۸:۳۹
حق ...
شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۲۸ ب.ظ

هاشمی انقلاب را از خوارج پس گرفت

          انقلاب خوارج را  از هاشمی گرفت

          هاشمی خوارج ِ انقلاب را پس گرفت

         خوارج هاشمی را از انقلاب پس گرفت

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۹:۲۸
حق ...
سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۱ ب.ظ

نام این وبلاگ تغییر کرده است

 

نامگذاری قبلی وبلاگ به هیچ وجه شخصی نبود ، و  نیت این وبلاگ همان است که بوده:

" تنها کاری که از دستمان بر می آید"

شاید موضوعات ،نوسان نفسانی شد ن پُست ها را گزارش میداد که  طبق همان قاعده ای که بعضی چیز ها را باید همین  دنیا پس داد اینجا حدود یک سال است  که راکد شده است...

این فضا هم کلاس درس است وهم  ممبر مسجد و هم میدان مبارزه لذا خوش تر آن بود  که "فا"ی فاتحه خواندن های بی شرمانه ی بلاگ "فا" را برداریم تا شاید بشود"بیان" ی مبین داشت.

بدون هیچ تهدیدی از برخورد های ناشیانه ی فردی که به  ته  کفشش همیشه شعار هایش چسبیده است.حتی اگر سالی یک کلیک هم از وبلاگ حزب اللهی برای بلاگفای شیرازی بصرفد ،حیف است .

تجربه کردن این که" سکوت سخت تر است" یا "فریاد" از خود این دو عمل سخت تراست. این که  بتوانی چیزی بگویی و نتوانی خیلی سخت است .وبلاگ نویسی شاید برای هرکس حکمی داشته باشد اما وقتی " این تنها کاری باشد که از دستت بر بیاید" تقدس " پیدا میکند.

این نوشته اعداد را در خود نمیگنجاند که بگویم هر ثانیه چند وبلاگ  با باطل به روز میشود و چند کلیک به باطل منتهی اما همیشه فکر کردن به وبلاگ ها  به این جمله از حضرت امیر منتهی می شود که "شگفتا به خدا که هماهنگی این مردم در باطل خویش و پراکندگی شما در حق خود"

 سنگر هایمان را خالی نکنیم

همین.

                                                                                                                                    ----------------------------------------

        این نوشته پس از انتشار تصحیح شد  .                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۱
حق ...
دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۱۰ ب.ظ

علمدار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۱۰
حق ...